شماره ٢٥٤: لطافت دهنش در بيان نمى گنجد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
لطافت دهنش در بيان نمى گنجد
حلاوت سخنش در زبان نمى گنجد
معانئى که مصور شود ز صورت دوست
ز من مپرس که آن در بيان نمى گنجد
از آن چو کلک ز شستم بجست و گوشه گرفت
که تيرقامت اودر کمان نمى گنجد
جهان پرست ز درديکشان مجلس او
اگر چه مجلس او در جهان نمى گنجد
درين چمن که منم بلبل خوش الحانش
شکوفه ئيست که در بوستان نمى گنجد
چو در کنار منى گو کمر برو ز ميان
که هيج با تو مرا در ميان نمى گنجد
چگونه نام من خسته بگذرد بزبان
ترا که هيچ سخن در دهان نمى گنجد
چو آسمان دل از مهر تست سرگردان
اگر چه مهر تو در آسمان نمى گنجد
ندانم آنکه ز چشمت نمى رود خواجو
چه گوهريست که در بحر و کان نمى گنجد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید