شماره ٢٤٢: دلبرم را پر طوطى بر شکر خواهد فتاد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
دلبرم را پر طوطى بر شکر خواهد فتاد
مرغ جانم آتشش در بال و پر خواهد فتاد
هر نفس کو جلوه کبک درى خواهد نمود
ناله کبک درى در کوه و در خواهد فتاد
چون بديدم لعل او گفتم دل شوريده ام
همچو طوطى زين شکر در شور وشر خواهد فتاد
از سرشک و چهره دارم وجه سيم و زر ولى
کى چو نرگس چشم او بر سيم و زر خواهد فتاد
بسکه چون فرهادم آب ديدگان از سر گذشت
کوه را سيل عقيقين برکمر خواهد فتاد
دشمن ار با ما بمستورى در افتد باک نيست
زانک با مستان در افتد هر که برخواهد فتاد
تشنه ام ساقى بده آبى روان کز سوز عشق
همچو شمعم آتش دل در جگر خواهد فتاد
دل بآنکس ده که او را جان بلب خواهد رسيد
دست آنکس گير کو از پاى در خواهد فتاد
بگذر اى زاهد که جز راه ملامت نسپرد
هر که روزى در خراباتش گذر خواهد فتاد
باده نوش اکنون که چين در زلف گلرويان باغ
از گذار باد گلبوى سحر خواهد فتاد
کار خواجو با تو افتاد از جهان وين دولتيست
هيچ کارى در جهان زين خوبتر خواهد فتاد ؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید