شماره ١٨٦: جان من جان مرا چون ضرر از بيماريست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
جان من جان مرا چون ضرر از بيماريست
نظرى کن که بجانم خطر از بيماريست
حال من نرگس بيمار تو داند زآنروى
که در او همچو دل من اثر از بيماريست
هرطبيبى که علاج دل بيمار کند
تو مپندار که او را خبر از بيماريست
تا جدا مانده ام از روى تو اى سيمين بر
رنگ روى من بيدل چو زر از بيماريست
چه شود گر به عيادت قدمى رنجه کنى
که فغانم همه شب تا سحر از بيماريست
من پرستار دو چشم خوش بيمار توام
گرچه بيمار پرستى بتر از بيماريست
تا دلم فتنه آن نرگس بيمار تو شد
بر من اين واقعه نوعى دگر از بيماريست
چشم بيمار تو پيوسته چو در چشم منست
دل پر درد مرا ناگزر از بيماريست
ايکه از چشم تو در هر طرفى بيماريست
قامتم چون سر زلفت مگر از بيماريست
عيب خواجو نتوان کردن اگر بيمارست
هر کسى را که تو بينى گذر از بيماريست
همه بيمارى او روز و شب از نرگس تست
ورنه پيوسته مر او را حذر از بيماريست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید