شماره ١٧٧: من بقول دشمنان هرگز نگيرم ترک دوست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
من بقول دشمنان هرگز نگيرم ترک دوست
کز نکورويان اگر بد در وجود آيد نکوست
گر عرب را گفتگوئى هست با ما در ميان
حال ليلى گو که مجنون همچنان در جستجوست
چون عروس بوستان از چهره بگشايد نقاب
بلبل ار وصف گل سورى نگويد هرزه گوست
گر چه جانان دوست دارد دشمنى با دوستان
دشمن جان خودست آنکس که برگردد ز دوست
همچو گوى ارزانکه سرگردان چوگان گشته ئى
سر بنه چون در سر چوگان هواى زخم گوست
کاشگى از خاک کويش من غبارى بودمى
کانکه او را آبروئى هست پيشش خاک کوست
چشمه جانبخش خضرست آن که آبش جانفرانست
روضه بستان خلدست اين که بادش مشکبوست
چون صبا حال پريشانى زلفت شرح داد
هيچ مى دانى کز آنساعت دلم در بند اوست
با تو خواجو را برون از عشق چيزى ديگرست
ورنه در هر گوشه ماهى سرو قد لاله روست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید