شماره ١٢١: گره زلف بهم بر زده کاين مشک تتارست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گره زلف بهم بر زده کاين مشک تتارست
رقم از غاليه بر گل زده کاين خط غبارست
رشته ئى برقمر انداخته کاين مار سياهست
نقطه ئى برشکر افکنده که اين مهره مارست
مشک بر برگ سمن بيخته يعنى شب قدرست
زلف شبرنگ بهم بر زده يعنى شب تارست
لؤلؤ از پسته خود ريخته کاين چيست حديثست
لاله در مشک نهان کرده که اين چيست عذارست
نرگسش خفته و آوازه در افکنده که مستست
وندرو باده اثر کرده که در عين خمارست
باد بويش بچمن برده که اين نکهت مشکست
وز چمن نکهتى آورده که اين نفخه يارست
مرغ برطرف چمن شيفته کاين کوى حبيبست
باد بر برگ سمن فتنه که اين روى نگارست
سر موئى بصبا داده که اين نافه چينست
بوئى از طره فرستاده که اين باد بهارست
نرگسش خون دلم خورده که اين جام صبوحست
غمزه اش قصد روان کرده که هنگام شکارست
تهمتى بر شکر افکنده که اين گفته خواجوست
برقعى برقمر انداخته کاين ليل و نهارست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید