شماره ٦١: اى درد تو درمان دل و رنج تو راحت

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى درد تو درمان دل و رنج تو راحت
اشکم نمک آب و جگر خسته جراحت
موج ار چه زند لاف تبحر نزند دم
با مردمک چشم من از علم سباحت
يکدم نشود نقش تو از ديده ما دور
زانرو که توئى گوهر درياى ملاحت
دستى ز سر لطف بنه بردل ريشم
زيرا که بود در کف کافى تو راحت
مستسقى درويش که نم در جگرش نيست
او را که دهد قطره ئى از بحر سماحت
در مذهب صاحب نظران باده مباحست
زينسان که دهد چشم تو فتواى اباحت
از شرم شود غرق عرق صبح جهانتاب
پيش رخ زيباى تو از روى صباحت
در ديده خورشيد چو يک ذره حيا نيست
آيد بسر بام تو از راه وقاحت
از پسته تنگت ندهد يکسر مو شرح
خواجو که کند موى شکافى بفصاحت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید