شماره ٥٥: طمع مدار که دورى گزينم از رخ خوب

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
طمع مدار که دورى گزينم از رخ خوب
که نيست شرط محبت جدائى از محبوب
چو هست در ره مقصود قرب روحانى
چه احتياج بارسال قاصد و مکتوب
چو اتصال حقيقى بود ميان دو دوست
کجا ز يوسف مصرى جدا بود يعقوب
توقعست که از عاشقان بيدل و دين
نظر دريغ ندارند مالکان قلوب
چگونه گوش توان کرد بر خردمندان
گهى که عشق شود غالب و خرد مغلوب
ز صورت تو کند نور معنوى حاصل
دل شکسته که هم سالکست و هم مجذوب
ترا بتيغ چه حاجت که قتل جانبازان
کنى بساعد سيمين و پنجه مخضوب
بيار جام و مکن نسبتم به زهد و ورع
که من به ساغر و پيمانه گشته ام منصوب
ببخش بر من مسکين که از خداوندان
هميشه عفو شود صادر و ز بنده ذنوب
دلا در ابروى خوبان نظر مکن پيوست
ز روى دوست بحاجب چرا شوى محجوب
گهى که جان بلب آرد درين طلب خواجو
کند بديده طالب نگاه در مطلوب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید