شماره ٢٣: آخر اى يار فراموش مکن يارانرا

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آخر اى يار فراموش مکن يارانرا
دل سرگشته بدست آر جگر خوارانرا
عام را گر ندهى بار بخلوتگه خاص
ز آستان از چه کنى دور پرستارانرا
وصل يوسف ندهد دست به صد جان عزيز
اين چه سوداى محالست خريدارانرا
گر نه يارى کند انفاس روان بخش نسيم
خبر از مقدم ياران که دهد يارانرا
آنکه چون بنده بهر موى اسيرى دارد
کى رهائى دهد از بند گرفتارانرا
دست در دامن تسليم و رضا بايد زد
اگر از پاى در آرند گنه کارانرا
روز باران نتوان بار سفر بست وليک
پيش طوفان سرشکم چه محل بارانرا
دستگاهيست پر از نافه آهوى تتار
حلقه سنبل مشکين تو عطارانرا
حال خواجو ز سر کوى خرابات بپرس
که نيابى به در صومعه خمارانرا



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید