غزل شماره ۳۱۸۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بگو ای تازه رو، كم كن ملولی
كه تو رو تازه از اصل اصولی
خیالی گول گیری گر بیاید
چنین داند كه تو مغرور و گولی
به زخم سیلیش از دل برون كن
كه تا عبرت بگیرد هر فصولی
خیال بد رسول دیو باشد
تو او را توبه‌ی ده از رسولی
خیالی در تو آویزد، بیفتی
ترا وهمی پژولاند، پژولی
خیالی هست چون خورشید روشن
خیالی چون شب تاریك لولی
اگر مردانه گوش او بمالی
ترا كافر كند وهم حلولی
برای تو مهان در انتظارند
سبكتر رو، چرا در مول مولی؟
خیالات اتتكم كالخیول
فدسوها ثقاتی! فی‌السقول
خیالات مضلات كذاب
لحاها الله ربی بالافول
فطوبی للذی یعلو علاه
و یقطع عرقها قبل‌الحصول
الهی قدیمی علی
صفی‌القلب من غش‌الغلول
علی‌الله بیان ما نظمنا
مفاعیلن مفاعیلن فعولی

توبهخورشیدخیالغرورملول


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید