بده ای كف تو را قاعده لطف افزایی
كف دریا چه كند خواجه بجز دریایی
چون تو خواهی كه شكرخایی غلط اندازی
ز پی خشم رهی ساعد و كف میخایی
صنما مغلطه بگذار و مگو تا فردا
چون تویی پای علم نقد كه را میپایی
ترشم گفتی و پیش شكر بیحد تو
عسل و قند چه دارند بجز سركایی
گر چه من روترشم لیك خم سركه نیم
ور چه هر جا بروم لیك نیم هرجایی
گر تو خوبی و منم آینه روی خوشت
پیش رو دار مرا چونك جهان آرایی
نی غلط گفتم سرمست بدم زفت زدم
كی بود آینه را با رخ تو گنجایی
نو فسونی است مرا سخت عجب پیشتر آ
تا به گوش تو فروخوانم ای بینایی