غزل شماره ۲۸۷۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
شكنی شیشه مردم گرو از من گیری
همه شب عهد كنی روز شكستن گیری
شیری و شیرشكن كینه ز خرگوش مكش
قادری كه شكنی شیر و تهمتن گیری
ای سلیمان كه به فرمانت بود دیو و پری
بی گنه مور چرا بر سر خرمن گیری
ننگری هیچ غنی را و یكی عوری را
خوش گریبان كشی و گوشه دامن گیری
هین مترس ای دل از آن جور كه ممن آن جاست
ای دل ار عاقلی آرام به ممن گیری
ترك یك قطره كنی ماهی دریا باشی
ترك یك حبه كنی ملكت مخزن گیری
دور از آبی تو چو روغن چو همه او نشوی
چون شدی او پس از آن آب ز روغن گیری
ننگ مردانی اگر او به جفا نیزه كشد
به سوی او نروی و پی جوشن گیری

تهمتنجفاخرمندامنطرهعاقل


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید