بت من ز در درآمد به مباركی و شادی
به مراد دل رسیدم به جهان بیمرادی
تو بپرس چون درآمد كه برون نرفت هرگز
كه درآمد و برون شد صفتی بود جمادی
غلطم مگو كه چون شد ز چگونگی برون شد
تو چگونهای ولیكن تو ز بیچگونه زادی
چه چگونه بد عدم را چه نشان نهی قدم را
نگر اولین قدم را كه تو بس نكو نهادی
همه بیخودی پسندم همه تن چو گل بخندم
به طرب میان ببندم كه چنین دری گشادی