غزل شماره ۲۶۵۴

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ببین این فتح ز استفتاح تا كی
ز ساقی مست شو زین راح تا كی
در این اقداح صورت راح جانی است
نظاره صورت اقداح تا كی
چو مرغابی ز خود برساز كشتی
صداع كشتی و ملاح تا كی
تو سباحی و از سباح زادی
فسانه و باد هر سباح تا كی
نفخت فیه جان بخشی است هر صبح
فراق فالق الاصباح تا كی
چو جان بالغان لوحی است محفوظ
مثال كودكان ز الواح تا كی
چو فرموده‌ست رزقت ز آسمان است
زمین شوریدن ای فلاح تا كی
از آن باغ است این سیب زنخدان
قناعت بر یكی تفاح تا كی
جراحت راست دارو حسن یوسف
دوا جستن ز هر جراح تا كی
ز هر جزوت چو مطرب می‌توان ساخت
ز چشمت ساختن نواح تا كی
چو نفس واحدیم از خلق و از بعث
جدا باشیدن ارواح تا كی
دهان بربند در دریا صدف وار
دهان بگشاده چون تمساح تا كی
دهان بربند و قفلی بر دهان نه
ز ضایع كردن مفتاح تا كی

آسمانخدادهانراحتزمینساقیصباصباحصبحطربفالفراقمستمطربچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید