غزل شماره ۲۵۹۹

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ای بر سر بازارت صد خرقه به زناری
وز روی تو در عالم هر روی به دیواری
هر ذره ز خورشیدت گویای اناالحقی
هر گوشه چو منصوری آویخته بر داری
این طرفه كه از یك خم هر یك ز میی مستند
این طرفه كه از یك گل در هر قدمی خاری
هر شاخ همی‌گوید من مست شدم دستی
هر عقل همی‌گوید من خیره شدم باری
گل از سر مشتاقی بدریده گریبانی
عشق از سر بی‌خویشی انداخته دستاری
از عقل گروهی مست بی‌عقل گروهی مست
جز عاقل و لایعقل قومی دگرند آری
ماییم چو كوه طور مست از قدح موسی
بی‌زحمت فرعونی بی‌غصه اغیاری
ماییم چو می جوشان در خم خراباتی
گر چه سر خم بسته است از كهگل پنداری
از جوشش می كهگل شد بر سر خم رقصان
والله كه از این خوشتر نبود به جهان كاری

اغیارجهانخراباتخرقهخورشیدرقصعاقلعشقعقلغصهقدحمست


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید