غزل شماره ۲۳۹۰

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
آن آتشی كه داری در عشق صاف و ساده
فردا از او ببینی صد حور رو گشاده
بنگر به شهوت خود ساده‌ست و صاف بی‌رنگ
یك عالمی صنم بین از ساده ای بزاده
زنبور شهد جانت هر چند ناپدید است
شش خانه‌های او بین از شهد پر نهاده
اندازه تن تو خود سه گز است و كمتر
در خان خود تو بنگر از نه فلك زیاده
تا چند كاسه لیسی این كوزه بر زمین زن
برگیر كاه گل را از روی خنب باده
سجاده آتشین كن تا سجده صاف گردد
آتش رخی برآید از زیر این سجاده
آید سوارگشته بر عشق شمس تبریز
اندر ركاب آن شه خورشید و مه پیاده

آتشبادهتبریزخورشیدزمینسجادهصنمعشق


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید