غزل شماره ۲۳۶۶

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ای سراندازان همه در عشق تو پا كوفته
گوهر جان همچو موسی روی دریا كوفته
زیر این هفت آسیا هستی ما را خوش بكوب
روشنایی كی فزاید سرمه ناكوفته
عاشقان با عاقلان اندرنیامیزد از آنك
درنیامیزد كسی ناكوفته با كوفته
عاقلان از مور مرده دركشند از احتیاط
عاشقان از لاابالی اژدها را كوفته
مردم چشم از خیالت چون شود پی كوب عشق
فرق‌ها پیدا شود از كوفته تا كوفته
از شكار تو به بیشه جان شیران خون شده
در هوای قاف قربت پر عنقا كوفته
عشق چون خورشید دامن گستریده بر زمین
عاشقان چون اخترانش راه بالا كوفته
لا چو لالایان زده بر عاشقانش دست رد
غیرت الا شده بر مغز لالا كوفته
حاجیان راه جان خسته نگردند از نشاط
اشترانشان زیر بار از راه اعضا كوفته
ساربان این غزل گو تا ز بعد خستگی
اشتران را مست بینی راه بطحا كوفته

اختراژدهاخورشیدخیالدامنزمینساربانعاشقعاقلعشقغزلمستنشاطهستیچشمگردنگوهر


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید