ای بر سر بازاری دستار چنان كرده
رو با دگران كرده ما را نگران كرده
ما را بگزیده لب كیم بر تو امشب
و آن خلوت چون شكر یا لب شكران كرده
با صدق ابوبكری چون جمله همه مكری
كو زهره كه بشمارم این كرده و آن كرده
زهد از تو مباحی شد تسبیح صراحی شد
جان را كه فلاحی شد با رطل گران كرده
جان شد چو كبوتر جان زوتر هله زوتر جان
ای تن تنتن كرده تن را همه جان كرده
از عشق شب زلفت آن ماه گدازیده
وز پرتو رخسارت خورشید فغان كرده
ای دفتر هر سری شمس الحق تبریزی
ای طرفه بغدادی ما را همدان كرده