طیب الله عیشكم لا وحش الله منكم
حق آن خال شاهدت رو به ما آر ای عمو
دست جعفر كه ماند از او بر سر كوه پرسمو
شبه مهجور عاشق من وصال مصرم
دست او را دهان بدی شرح دادی از آن غم او
میكند شرح بیزبان یا ظریفون فافهموا
ما همان دست جعفریم فی انقطاع الا ارحموا
جنبشی كه همیكنیم جمله قسری است فاعلموا
جنبش آنگه كند صدف كه بود جفت جوهر او
بس كه گفتن دراز شد ذاحدیث منمنم