غزل شماره ۱۵۳۲

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بیا تا عاشقی از سر بگیریم
جهان خاك را در زر بگیریم
بیا تا نوبهار عشق باشیم
نسیم از مشك و از عنبر بگیریم
زمین و كوه و دشت و باغ و جان را
همه در حله اخضر بگیریم
دكان نعمت از باطن گشاییم
چنین خو از درخت تر بگیریم
ز سر خوردن درخت این برگ و بر یافت
ز سر خویش برگ و بر بگیریم
در دل ره برده‌اند ایشان به دلبر
ز دل ما هم ره دلبر بگیریم
مسلمانی بیاموزیم از وی
اگر آن طره كافر بگیریم
دلی دارد غمش چون سنگ مرمر
از آن مرمر دو صد گوهر بگیریم
چو جوشد سنگ او هفتاد چشمه
سبو و كوزه و ساغر بگیریم
كمینه چشمه‌اش چشمی است روشن
كه ما از نور او صد فر بگیریم

بهارجهانزمینساغرسبوطرهعاشقعشقنسیمچشمچشمهگوهر


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید