غزل شماره ۱۴۹۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بیا كز غیر تو بیزار گشتم
وگر خفته بدم بیدار گشتم
بیا ای جان كه تا روز قیامت
مقیم خانه خمار گشتم
ز پر و بال خود گل را فشاند
به كوه قاف خود طیار گشتم
ترش دیدم جهانی را من از ترس
در آن دوشاب چون آچار گشتم
عقیده این چنین سازید شیرین
كه من زین خمره شكربار گشتم
یكی چندی بریدم من از اغیار
كنون با خویشتن اغیار گشتم
ز حال دیگران عبرت گرفتم
كنون من عبره الابصار گشتم
بیا ای طالب اسرار عالم
به من بنگر كه من اسرار گشتم
بدان بسیار پیچید این سر من
كه گرد جبه و دستار گشتم
از آن محبوس بودم همچو نقطه
كه گرد نقطه چون پرگار گشتم

اسراراغیارجهانخمارشیرین


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید