جمع تو دیدم پس از این هیچ پریشان نشوم
راه تو دیدم پس از این همره ایشان نشوم
ای كه تو شاه چمنی سیركن صد چو منی
چشم و دلم سیر كنی سخره این خوان نشوم
كعبه چو آمد سوی من جانب كعبه نروم
ماه من آمد به زمین قاصد كیوان نشوم
فربه و پرباد توام مست و خوش و شاد توام
بنده و آزاد توام بنده شیطان نشوم
شاه زمینی و زمان همچو خرد فاش و نهان
پیش تو ای جان و جهان جمله چرا جان نشوم