غزل شماره ۱۱۱۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
میر شكار من كه مرا كرده‌ای شكار
بی‌تو نه عیش دارم و نه خواب و نه قرار
دلدار من تویی سر بازار من تویی
این جمله جور بر من مسكین روا مدار
ای آنك یار نیست تو را در جهان عشق
من در جهان فكنده كه ای یار یار یار
درده از آن شراب كه اول بداده‌ای
زان چشم‌های مست تو بشكن مرا خمار
از آسمان فرست شرابی كز آن شراب
اندر زمین نماند یك عقل هوشیار
روزی هزار كار برآری به یك نظر
آخر یكی نظر كن و این كار را برآر

آسمانجهانخمارخوابزمینشرابعشقعقلعیشمستچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید