غزل شماره ۹۴۸

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
كسی خراب خرابات و مست می‌باشد
از او عمارت ایمان و خیر كی باشد
یكی وجود چو آتش بود نباشد آب
محال باشد یك مه بهار و دی باشد
منم خراب خرابات و مست طاعت حق
درون شهر معظم ز نیك و بی‌باشد
عمارتیست خراباتیان شهر مرا
كه خانه‌هاش نهان در زمین چو ری باشد
شكوفه‌هاست درختان زهد را ز شراب
نه آن شراب كه اشكوفه‌هاش قی باشد
چو هست و نیست مرا دید چشم معتزلی
بگفت دیدم معدوم را كه شیء باشد
به سایه‌ها و به خورشید شمس تبریزی
كه بی‌مكان و زمان آفتاب و فی باشد

آتشبهارتبریزخراباتخورشیدزمینسایهشرابعمارتمستچشم


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید