غزل شماره ۳۷۳

غزلستان :: مولوی :: دیوان شمس - غزلیات
مشاهده برنامه «دیوان شمس» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گر می‌نكند لبم بیانت
سر می‌گوید به گوش جانت
گر لب ز سلام تو خموش است
بس هم سخن است با نهایت
تن از تو همی‌كند كرانه
جان بگرفته است در میانت
صورت اگرت چو تیر انداخت
جانش بكشید چون كمانت
هرچ از تو نهان كند بگوید
در گوش ضمیر رازدانت
این دم اگر از میان برونی
بازآرد دل كمركشانت
در باطن كرده خاص خاصت
در ظاهر كرده امتحانت
خامش كه چو در تو این غم انداخت
بس باشد این كشش نشانت

خموشسخنسلام


مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید