شماره ١١٣

غزلستان :: ناصر خسرو :: قصايد

افزودن به مورد علاقه ها
پند بدادمت من، اى پور، پار
چون بگزيدى تو بر آن نور نار؟
غره مشو گر چه نيابد همى
بى تو نه بهرام و نه شاپور پار
پشت گران بار تو اکنون شده است
کامدت از بلخ و نشابور بار
خانه معمورى و مار است جهل
مار درين خانه معمور مار
ز ايزد مذکور به عقلي، مکن
جز که به عقل، اى سره مذکور، کار
ديو سياه است تنت، خويشتن
از بد اين ديو سيه دور دار
پيرهن عصيان بنداز اگر
آيدت از بلعم باعور و عار
خمر مخور، پور، که آن دود خمر
مار شود در سر مخمور، مار
پير پدر پار تو خواهد شدن
باز نيايد به تو، اى پور، پار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید