دفتر ششم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اشکش از ديده بجست و گفت او
با همه آن شاه شيرين‌نام کو
گفت آن سالوس زراق تهى
دام گولان و کمند گمرهى
صد هزاران خام ريشان هم‌چو تو
اوفتاده از وى اندر صد عتو
گر نبينيش و سلامت وا روى
خير تو باشد نگردى زو غوى
لاف‌کيشى کاسه‌ليسى طبل‌خوار
بانگ طبلش رفته اطراف ديار
سبطيند اين قوم و گوساله‌پرست
در چنين گاوى چه مي‌مالند دست
جيفة الليلست و بطال النهار
هر که او شد غره‌ى اين طبل‌خوار
هشته‌اند اين قوم صد علم و کمال
مکر و تزويرى گرفته کينست حال
آل موسى کو دريغا تاکنون
عابدان عجل را ريزند خون
شرع و تقوى را فکنده سوى پشت
کو عمر کو امر معروفى درشت
کين اباحت زين جماعت فاش شد
رخصت هر مفسد قلاش شد
کو ره پيغامبرى و اصحاب او
کو نماز و سبحه و آداب او



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید