دفتر ششم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اعجمى ترکى سحر آگاه شد
وز خمار خمر مطرب‌خواه شد
مطرب جان مونس مستان بود
نقل و قوت و قوت مست آن بود
مطرب ايشان را سوى مستى کشيد
باز مستى از دم مطرب چشيد
آن شراب حق بدان مطرب برد
وين شراب تن ازين مطرب چرد
هر دو گر يک نام دارد در سخن
ليک شتان اين حسن تا آن حسن
اشتباهى هست لفظى در بيان
ليک خود کو آسمان تا ريسمان
اشتراک لفظ دايم ره‌زنست
اشتراک گبر و ممن در تنست
جسمها چون کوزه‌هاى بسته‌سر
تا که در هر کوزه چه بود آن نگر
کوزه‌ى آن تن پر از آب حيات
کوزه‌ى اين تن پر از زهر ممات
گر به مظروفش نظر دارى شهى
ور به ظرفش بنگرى تو گم‌رهى
لفظ را ماننده‌ى اين جسم دان
معنيش را در درون مانند جان
ديده‌ى تن دايما تن‌بين بود
ديده‌ى جان جان پر فن بين بود
پس ز نقش لفظهاى مثنوى
صورتى ضالست و هادى معنوى
در نبى فرمود کين قرآن ز دل
هادى بعضى و بعضى را مضل
الله الله چونک عارف گفت مى
پيش عارف کى بود معدوم شى
فهم تو چون باده‌ى شيطان بود
کى ترا وهم مى رحمان بود
اين دو انبازند مطرب با شراب
اين بدان و آن بدين آرد شتاب
پر خماران از دم مطرب چرند
مطربانشان سوى ميخانه برند
آن سر ميدان و اين پايان اوست
دل شده چون گوى در چوگان اوست
در سر آنچ هست گوش آنجا رود
در سر ار صفراست آن سودا شود
بعد از آن اين دو به بيهوشى روند
والد و مولود آن‌جا يک شوند
چونک کردند آشتى شادى و درد
مطربان را ترک ما بيدار کرد
مطرب آغازيد بيتى خوابناک
که انلنى الکاس يا من لا اراک
انت وجهى لا عجب ان لا اراه
غاية القرب حجاب الاشتباه
انت عقلى لا عجب ان لم ارک
من وفور الالتباس المشتبک
جت اقرب انت من حبل الوريد
کم اقل يا يا نداء للبعيد
بل اغالطهم انادى فى القفار
کى اکتم من معى ممن اغار



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید