دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
حاجت خود گر نگفتى آن فقير
او بدادى و بدانستى ضمير
آنچ در دل داشتى آن پشت‌خم
قدر آن دادى بدو نه بيش و کم
پس بگفتندى چه دانستى که او
اين قدر انديشه دارد اى عمو
او بگفتى خانه‌ى دل خلوتست
خالى از کديه مثال جنتست
اندرو جز عشق يزدان کار نيست
جز خيال وصل او ديار نيست
خانه را من روفتم از نيک و بد
خانه‌ام پرست از عشق احد
هرچه بينم اندرو غير خدا
آن من نبود بود عکس گدا
گر در آبى نخل يا عرجون نمود
جز ز عکس نخله‌ى بيرون نبود
در تگ آب ار ببينى صورتى
عکس بيرون باشد آن نقش اى فتى
ليک تا آب از قذى خالى شدن
تنقيه شرطست در جوى بدن
تا نماند تيرگى و خس درو
تا امين گردد نمايد عکس رو
جز گلابه در تنت کو اى مقل
آب صافى کن ز گل اى خصم دل
تو بر آنى هر دمى کز خواب و خور
خاک ريزى اندرين جو بيشتر



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید