دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
هوش را توزيع کردى بر جهات
مي‌نيرزد تره‌اى آن ترهات
آب هش را مي‌کشد هر بيخ خار
آب هوشت چون رسد سوى ثمار
هين بزن آن شاخ بد را خو کنش
آب ده اين شاخ خوش را نو کنش
هر دو سبزند اين زمان آخر نگر
کين شود باطل از آن رويد ثمر
آب باغ اين را حلال آن را حرام
فرق را آخر ببينى والسلام
عدل چه بود آب ده اشجار را
ظلم چه بود آب دادن خار را
عدل وضع نعمتى در موضعش
نه بهر بيخى که باشد آبکش
ظلم چه بود وضع در ناموضعى
که نباشد جز بلا را منبعى
نعمت حق را به جان و عقل ده
نه به طبع پر زحير پر گره
بار کن بيگار غم را بر تنت
بر دل و جان کم نه آن جان کندنت
بر سر عيسى نهاده تنگ بار
خر سکيزه مي‌زند در مرغزار
سرمه را در گوش کردن شرط نيست
کار دل را جستن از تن شرط نيست
گر دلى رو ناز کن خوارى مکش
ور تنى شکر منوش و زهر چش
زهر تن را نافعست و قند بد
تن همان بهتر که باشد بي‌مدد
هيزم دوزخ تنست و کم کنش
ور برويد هيزمى رو بر کنش
ورنه حمال حطب باشى حطب
در دو عالم هم‌چو جفت بولهب
از حطب بشناس شاخ سدره را
گرچه هر دو سبز باشند اى فتى
اصل آن شاخست هفتم آسمان
اصل اين شاخست از نار و دخان
هست مانندا به صورت پيش حس
که غلط‌بينست چشم و کيش حس
هست آن پيدا به پيش چشم دل
جهد کن سوى دل آ جهد المقل
ور ندارى پا بجنبان خويش را
تا ببينى هر کم و هر بيش را



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید