دفتر پنجم از کتاب مولانا قدس الله سره

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
زين بفرمودست آن آگه رسول
که هر آنک مرد و کرد از تن نزول
نبود او را حسرت نقلان و موت
ليک باشد حسرت تقصير و فوت
هر که ميرد خود تمنى باشدش
که بدى زين پيش نقل مقصدش
گر بود بد تا بدى کمتر بدى
ور تقى تا خانه زوتر آمدى
گويد آن بد بي‌خبر مي‌بوده‌ام
دم به دم من پرده مي‌افزوده‌ام
گر ازين زودتر مرا معبر بدى
اين حجاب و پرده‌ام کمتر بدى
از حريصى کم دران روى قنوع
وز تکبر کم دران چهره‌ى خشوع
هم‌چنين از بخل کم در روى جود
وز بليسى چهره‌ى خوب سجود
بر مکن آن پر خلد آراى را
بر مکن آن پر ره‌پيماى را
چون شنيد اين پند در وى بنگريست
بعد از آن در نوحه آمد مي‌گريست
نوحه و گريه‌ى دراز دردمند
هر که آنجا بود بر گريه‌ش فکند
وآنک مي‌پرسيد پر کندن ز چيست
بي‌جوابى شد پشيمان مي‌گريست
کز فضولى من چرا پرسيدمش
او ز غم پر بود شورانيدمش
مي‌چکيد از چشم تر بر خاک آب
اندر آن هر قطره مدرج صد جواب
گريه‌ى با صدق بر جانها زند
تا که چرخ و عرش را گريان کند
عقل و دلها بي‌گمان عرشي‌اند
در حجاب از نور عرشى مي‌زيند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید