دفتر چهارم هم از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
رفت پيش از نامه پيش مطبخى
کاى بخيل از مطبخ شاه سخى
دور ازو وز همت او کين قدر
از جري‌ام آيدش اندر نظر
گفت بهر مصلحت فرموده است
نه براى بخل و نه تنگى دست
گفت دهليزيست والله اين سخن
پيش شه خاکست هم زر کهن
مطبخى ده گونه حجت بر فراشت
او همه رد کرد از حرصى که داشت
چون جرى کم آمدش در وقت چاشت
زد بسى تشنيع او سودى نداشت
گفت قاصد مي‌کنيد اينها شما
گفت نه که بنده فرمانيم ما
اين مگير از فرع اين از اصل گير
بر کمان کم زن که از بازوست تير
ما رميت اذ رميت ابتلاست
بر نبى کم نه گنه کان از خداست
آب از سر تيره است اى خيره‌خشم
پيشتر بنگر يکى بگشاى چشم
شد ز خشم و غم درون بقعه‌اى
سوى شه بنوشت خشمين رقعه‌اى
اندر آن رقعه ثناى شاه گفت
گوهر جود و سخاى شاه سفت
کاى ز بحر و ابر افزون کف تو
در قضاى حاجت حاجات‌جو
زانک ابر آنچ دهد گريان دهد
کف تو خندان پياپى خوان نهد
ظاهر رقعه اگر چه مدح بود
بوى خشم از مدح اثرها مي‌نمود
زان همه کار تو بي‌نورست و زشت
که تو دورى دور از نور سرشت
رونق کار خسان کاسد شود
هم‌چو ميوه‌ى تازه زو فاسد شود
رونق دنيا برآرد زو کساد
زانک هست از عالم کون و فساد
خوش نگردد از مديحى سينه‌ها
چونک در مداح باشد کينه‌ها
اى دل از کين و کراهت پاک شو
وانگهان الحمد خوان چالاک شو
بر زبان الحمد و اکراه درون
از زبان تلبيس باشد يا فسون
وانگهان گفته خدا که ننگرم
من به ظاهر من به باطن ناظرم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید