دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
بعد از آن داود گفتش کاى عنود
جمله مال خويش او را بخش زود
ورنه کارت سخت گردد گفتمت
تا نگردد ظاهر از وى استمت
خاک بر سر کرد و جامه بر دريد
که بهر دم مي‌کنى ظلمى مزيد
يک‌دمى ديگر برين تشنيع راند
باز داودش به پيش خويش خواند
گفت چون بختت نبود اى بخت‌کور
ظلمت آمد اندک اندک در ظهور
ريده‌اى آنگاه صدر و پيشگاه
اى دريغ از چون تو خر خاشاک و کاه
رو که فرزندان تو با جفت تو
بندگان او شدند افزون مگو
سنگ بر سينه همي‌زد با دو دست
مي‌دويد از جهل خود بالا و پست
خلق هم اندر ملامت آمدند
کز ضمير کار او غافل بدند
ظالم از مظلوم کى داند کسى
کو بود سخره‌ى هوا همچون خسى
ظالم از مظلوم آنکس پى برد
کو سر نفس ظلوم خود برد
ورنه آن ظالم که نفس است از درون
خصم هر مظلوم باشد از جنون
سگ هماره حمله بر مسکين کند
تا تواند زخم بر مسکين زند
شرم شيران راست نه سگ را بدان
که نگيرد صيد از همسايگان
عامه‌ى مظلوم‌کش ظالم‌پرست
از کمين سگشان سوى داود جست
روى در داود کردند آن فريق
کاى نبى مجتبى بر ما شفيق
اين نشايد از تو کين ظلميست فاش
قهر کردى بي‌گناهى را بلاش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید