دفتر سیم از کتاب مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گفتشان در خواب کاى اولاد من
نيست ممکن ظاهر اين را دم زدن
فاش و مطلق گفتنم دستور نيست
ليک راز از پيش چشمم دور نيست
ليک بنمايم نشانى با شما
تا شود پيدا شما را اين خفا
نور چشمانم چو آنجا گه رويد
از مقام خفتنش آگه شويد
آن زمان که خفته باشد آن حکيم
آن عصا را قصد کن بگذار بيم
گر بدزدى و توانى ساحرست
چاره‌ى ساحر بر تو حاضرست
ور نتانى هان و هان آن ايزديست
او رسول ذوالجلال و مهتديست
گر جهان فرعون گيرد شرق و غرب
سرنگون آيد خدا آنگاه حرب
اين نشان راست دادم جان باب
بر نويس الله اعلم بالصواب
جان بابا چون بخسپد ساحرى
سحر و مکرش را نباشد رهبرى
چونک چوپان خفت گرگ آمن شود
چونک خفت آن جهد او ساکن شود
ليک حيوانى که چوپانش خداست
گرگ را آنجا اميد و ره کجاست
جادوى که حق کند حقست و راست
جادوى خواندن مر آن حق را خطاست
جان بابا اين نشان قاطعست
گر بميرد نيز حقش رافعست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید