دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
گفت صديقه که اى زبده‌ى وجود
حکمت باران امروزين چه بود
اين ز بارانهاى رحمت بود يا
بهر تهديدست و عدل کبريا
اين از آن لطف بهاريات بود
يا ز پاييزى پر آفات بود
گفت اين از بهر تسکين غمست
کز مصيبت بر نژاد آدمست
گر بر آن آتش بماندى آدمى
بس خرابى در فتادى و کمى
اين جهان ويران شدى اندر زمان
حرصها بيرون شدى از مردمان
استن اين عالم اى جان غفلتست
هوشيارى اين جهان را آفتست
هوشيارى زان جهانست و چو آن
غالب آيد پست گردد اين جهان
هوشيارى آفتاب و حرص يخ
هوشيارى آب و اين عالم وسخ
زان جهان اندک ترشح مي‌رسد
تا نغرد در جهان حرص و حسد
گر ترشح بيشتر گردد ز غيب
نه هنر ماند درين عالم نه عيب
اين ندارد حد سوى آغاز رو
سوى قصه‌ى مرد مطرب باز رو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید