دفتر اول از مثنوی

غزلستان :: مولوی :: مثنوی معنوی
مشاهده برنامه «مثنوی معنوی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
او وزيرى داشت گبر و عشوه ده
کو بر آب از مکر بر بستى گره
گفت ترسايان پناه جان کنند
دين خود را از ملک پنهان کنند
کم کش ايشان را که کشتن سود نيست
دين ندارد بوى مشک و عود نيست
سر پنهانست اندر صد غلاف
ظاهرش با تست و باطن بر خلاف
شاه گفتش پس بگو تدبير چيست
چاره‌ى آن مکر و آن تزوير چيست
تا نماند در جهان نصرانيى
نى هويدا دين و نه پنهانيى
گفت اى شه گوش و دستم را ببر
بيني‌ام بشکاف و لب در حکم مر
بعد از آن در زيردار آور مرا
تا بخواهد يک شفاعت گر مرا
بر منادي‌گاه کن اين کار تو
بر سر راهى که باشد چارسو
آنگهم از خود بران تا شهر دور
تا در اندازم دريشان شر و شور



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید