در محيط عشق ما جز ما نبو
وصل و فصل و قرب و بعد آنجا نبو
عين دريائيم و دريا عين ما
غير ما با ما در اين دريا نبو
عارفى کو دم زند از معرفت
نزد ما جز عارف اسما نبو
رند سرمستيم در کوى مغان
زاهد رعنا حريف ما نبو
هر بلا کايد از آن بالا به ما
آن بلا جز نعمت والا نبو
ديده ام آئينه گيتى نما
غير او در آينه پيدا نبو
نعمت الله چون سخن گويد از او
روح قدسى شايد ار گويا نبو