آفت دين مسلمانى جز آن عيار نيست
تشنه خون مسلمانان جز آن خونخوار نيست
ما و عشق يار اگر در قبله و در بتکده
عاشقان دوست را با کفر و ايمان کار نيست
يک قدم بر جان خود نه يک قدم بر دو جهان
زين نکوتر رهروان عشق را رفتار نيست
بر تن شيرين نظر هم هست بار از نازکى
بر دل فرهاد کوه بيستون بار نيست
در جهاد نفس عاشق را کم از غازى مدان
گاه سربازى مقامر کمتر از عيار نيست
اى برهمن، بار ده رد کرده اسلام را
يا چو من گمراه را در پيش بت هم بار نيست
چند گويندم که رو زنار بند، اى بت پرست
از تن خسرو کدامين رگ که آن زنار نيست