شماره ٥٥: بگذشت و نظر نکرد ما را
غزلستان ::
امير خسرو دهلوی ::
غزليات - بخش اول
بگذشت و نظر نکرد ما را
بگذاشت ز صبر فرد ما را
با اين همه شايد ار بگويد
پروانه چو شمع سرد ما را!
ما بى خبر از نظاره بوديم
جان رفت و خبر نکرد ما را
گر ديده به خاک در نريزد
از دور بس است گرد ما را
اى بى خبران که پند گوييد
بهر دل ياوه گرد ما را
دانند که نى به اختيار است
چشم تر و روى زرد ما را
صد شربت عافيت شما را
يک چاشنيى ز درد ما را
خاکسترى از وجود ما ماند
بس کاتش عشق خورد ما را
هر چند بسوخت خسرو از شوق
اين شعله مباد سرد ما را
نظرات نوشته شده